برخی از ضربالمثلهای فارسی در عین شیرینی، واقعیات را به شکلی اشتباه جلوه میدهند و باعث به انفعال کشاندن شنونده میشوند. مثلا همین ضربالمثل با یه گل بهار نمیشه! بله درست است که بهار با یک گل نمیشود، یا «یک دست صدا ندارد» و شمار زیادی از این دست ضربالمثلها، اما همیشه شروع کردن و برداشتن قدم اول است که مهم است، آغاز یک حرکت مهم است. بهار همیشه با روئیدن اولین گل آغاز میشود و سپس گلهای بعد رویش میگیرند. اولین شکوفه که میروید، نوید بهار است.
بچههای خسروشیرین، به طور خاص مهرزاد و ابوالفضل، مصداق کسانی هستند که منتظر ننشستهاند که بهار با هزاران گل بیاید، بعد در باغ و بوستان قدمی بزنند! این دو نفر با همان یک دست کلی سر و صدا کردهاند؛ بچههای خردسال خسروشیرین را وارد مسابقات ورزشی میکنند و در سطح استانی مقام کسب میکنند، بچهها را به سطح کشوری میبرند و با همین کار کلی امید در بین این نسل از بچهها ایجاد کردهاند.
به عنوان کسی که در گذشتهای نه چندان دور در حوزهای کمی متفاوت تلاش میکردم کاری هرچند محدود انجام بدهم، قدردان زحمات مهرزاد خسروی و ابوالفضل احمـدی هستم و به نظرم خود ما مردم باید از این دو نفر و ابتکاراتی که دارند حمایت کنیم. این دست کارها را به تنهایی شاید بتوان شروع کرد، اما ادامه دادنِ آن به تنهایی سخت است! مثل همان بهار که با یک گل شروع میشود و با روئیدن دیگر گلها ادامه پیدا میکند.
در فضای مجازی دیدم که مهرزاد برای شب یلدا هم فعال است و با ایجاد یک کارزارِ گلریزان مالی در صدد است برای برخی از همولایتیهای کمتر برخوردار، میوه تهیه کند. این کار را باید ارج نهاد و قدردان بود. این دست اقدامات مصداق بیتفاوت نبودن نسبت به محیط اطراف است و وقتی جوانان یک جامعه بیتفاوتی را کنار بگذارند، میتوان به آینده و بهاری که در راه است، امیدوار بود.