وقتی همه چیز سر جای خودش بود

 سربازی شایـد مهم‌ترین دوران زندگی ایـن نسل از جوانانِ خسروشیرین بود. چند سالی از جنگ می‌گذشت و وحشت و هراسِ آن می‌رفت که فراموش شود، وسایط نقلیه شخصی و عمومی هم به اندازه کافی در دسترس بودند تا بتوانند به راحتی میان خسروشیرین و محل خدمت رفت و آمد کنند. فلاکت سربازیِ دوران قبل از […]

ادامه مطلب

گَلَه‌بَچَّــه

گَلَه‌بَچَــه که میگفتند ما بودیم که مثل خون در تمام مویرگ‌های خسروشیرین جریان داشتیم. صبح که می‌شد مادران علاوه بر آنکه مرغ و خروس‌ها را از «کُله» به در می‌کردند، ما را هم ناشتایی میدادند و از خانه بیرون میکردند. آنقدر جمعیتمان زیاد بود که در آنِ واحد در چهار پنج جای روستا فوتبال جریان […]

ادامه مطلب

مدرسه ابتــدایی

همه چیز در این عکس جوان است! فصل پاییز، آدم‌ها، سنگ‌های کوه، تُل هادی، درخت‌هایِ در هم‌تنیده‌ که روستا را چون نگینی در بر گرفته‌اند، جاده‌ی تخت‌چمن که از پسِ سال‌ها حالت قدیم خود را حفظ کرده، و حتی خود روستا؛ پنداری مردم به تازگی از قلعه‌ی بالا به پایین‌دست کشیده‌اند و خانه‌های خشتی خود […]

ادامه مطلب

در رثای عبدالرضا صالحی

امروز چهاردهم فروردین‌ماه هزار و چهارصد و یک، مردم روستای خسروشیرین با سینۀ مالامال از غم با عبدالرضا صالحی، معلم خوش‌فکر و محبوب خود وداع کردند و او را به خاک و خاطره سپردند. درگذشت آقای صالحی نابهنگام بود، تلخ و ناگهانی! شاید هیچکس انتظارش را نداشت. اصلا آدم انتظار ندارد معلم‌ها بمیرند، آن هم […]

ادامه مطلب

چرا بـایـد در فضای مجازی صدایی داشته باشیم؟

من از همـه شما مردم دهستان خسروشیـریـن، بـه شمول روستای محمدآباد و شاهنشین، درخواست می‌کنـم که از خسروشیـریـن از دریچـه دوربین که صدای همـه شما است و رسانه‌ی جمعی ما در سال‌های اخیر بـوده است، حمایت کنید.

ادامه مطلب