تصور کنید روبروی یـک تلویـزیـون نشستهاید که مدام برفک میزند، صدای زننده و گوشخراشی دارد، بوی سوختگیِ مدارهایِ آن بـه مشام میرسد و از پشت آن هم دودی برخاسته است! آیا برای درکِ خراب بودن ایـن تلویـزیـون نیازی بـه تخصص و سوادِ الکترونیک است؟ طبیعتا نـه! همانطور که برای درک بیمـاری و بیمـار بودن یـک شخص، نیازی بـه تخصص پزشکی نیست! یـک سرفه کوتاه کافی است که شما متوجه بشوید شخصی بیمـار است. حالا ایـن وسط اگر کسی در پاسخ بـه اعتراض شما بـه ایـن تلویزیونِ خراب، از شما بپرسد که آیا شما متخصص الکترونیک هستید که ایـن حرف را میزنید؟ شیادی بیش نیست! تخصص تنها در تکمیل و بـه اوج رساندن حائز اهمیّت است و درکِ خرابی و تباهی نیازی بـه تخصص ندارد. از سوی دیگر، هر وسیله و دستـگاه قائم بـه کارکردی است که برای آن تعریف شده است و اگر در پاسداشتِ وظیفه ذاتیاش ناکام باشد، اصالت وجودیاش مورد سؤال است! یعنـی یـک دستـگاه تلویـزیـون اگر قادر بـه پخش برنــامه نباشد، اساساً دیگر تلویـزیـون نیستِ مجموعهای است بیمصرف از قطعاتی که قادر بـه کار در یـک مجموعه و ارائه نتیجه نیستند. فرقی هم نمیکند که برای ساخت ایـن قطعات و کنار هم چیدن آنها چقدر زمان و تخصص صرف شده باشد! بـه عبارتی نیتها و اهداف اگرچه اهمیّت ذاتی دارند، امّـا آنچه در نهایت ارزشمند است نتایج است.
خاطرم هست اوایل دهه نود بـود که آقای دکتـر رحیم زارع برای اولین بار بـه روستای خسروشیـریـن آمد. جـوان بـود و دیلاق و هنوز گَرد مسئولیت بـه روی و موی و گُردهاش ننشسته بـود. میگفت که سربازرسِ بازرسی کل کشور است و پروندههای سنگین بازرسی و مالی کشور را بررسی میکنـد. از ترازهای مالی صحبت کرد و حرفهایی که هیچکس نمیفهمید. در ایـن میان، من نیز که در میان مستعمین در منزل (عمو) ضرغام یعقوبـی بودم، مورد خطاب حاج شهریار رئیسـی قرار گرفتم و ایشان از سر لطف من را بـه آقای زارع معرفـی کرد. نماینده آتی آباده نیز بار میکروفن را از شانه باز کرد و آن را بـه من سپرد و خواست چند کلامی صحبت کنم. ضمن تشکر از او گفتم جناب آقای زارع صحبتهای شما تمام متین است، امّـا برای مردمـی که امروز پای سخنان شما مینشینند، کارکرد ترازهای مالی و نحوه بازرسی از روندهای کلان در سطـح کشور جذابیتی ندارد، مردم مشکلات دم دستی دارند، مثـلاً همین جاده! همین چند ده کیلومتر جاده که نـه استاندارد است و نـه ایمن و سالانه چـه خسارتها که بـه مال و خدایناکرده جان مردم نمیزند! شما بیـا یـک قول بده، فقـط یـک قول؛ اینکه جادهی خسروشیـریـن را در دوران مسئولیت خـود در مجـلس ترمیم کنی و ایـن یـک میراث برای خسروشیـریـن باقی بماند.
نمیدانم الان وضعیت جاده بـه چـه شکل است آیا هنوز بـایـد ذکر گویان چالهچولهها را پشت سر گذاشت، امّـا همین چند ده کیلومتر سنجه و ملاک مناسبی برای قول و قرارهای دوران کارزار انتخاباتی است. در ایـنکه نماینده تلاش و کوشش میکنـد و شبها خواب و روزها هم خوراک ندارد از غم خدمت که شکی نیست، امّـا متاسفانه ما مردم عقلمان بـه چشممان است و تا زمانی که از جاده پر از چاله و خرابی عبور کنیم، سخت بتوانیم حرف دیگری را بپذیریم. حالا بگذریم که بعد از عملیاتی شدن بخشی از آزادراه، ظاهـراً بخشی از ترافیک مناطق سده هم بـه جاده خسروشیـریـن-آباده منتقل شده است و ایـن جاده اساساً توان کشیدن ایـن بار را ندارد و هـزار جان عزیز هر روز بـه ایـن جاده میزنند و در خطر هستند.
در جریـان هستید که یکی دو ماه پیش بـه ابتکار مهندس رحیم مـلّایـی کارزاری در فضای مجازی بـه راهانداختیم تا برای رساندن صدای مردم بـه گوش دکتـر زارع امضـاء جمعآوری کنیم. بیش از ۱۶۰۰ نفـر ایـن کارزار را حمایت کردند و در نهایت نامهای بـه دفتـر نماینده در مجـلس شـورای اسـلامی ارسال شد. البتـه نـه من و نـه مردم فکر نمیکنیم که ایـن طومار قرار است راه مطالبات را کوتاهتر کند، امّـا صرفا جهت ثبت رسمـی در تـاریـخ و اذهان است که مردم خسروشیـریـن در ایـن برهه نیاز جـدّی بـه یـک سالن ورزشی دارند.
جناب آقای دکتـر زارع، مجدداً خاطرنشان میسازد که شمار قابلتوجّهـی از بچههای خسروشیـریـن هر شب برای استفـاده از یـک سالن ورزشی بـه دژکرد میروند! و باز هم یادآوری میکنـم که دژکرد جزء شهرستان اقلید است. جناب آقای دکتـر زارع، ما بـه خوبی میدانیم که شما زحمت میکشید، امّـا حدّاقل ایـن تلویزیونی که از اقدامات شما در خسروشیـریـن است، حسابی برفک میزند!