کامران را از خیلی وقت پیش میشناختم. البته در خسروشیرین همه همدیگر را میشناسند. برای اولین بار اما، در سال ۹۵ بود که کامران را در تهران دیدم. مسابقاتِ والیبال داخلی وزارت خارجه بود. با هم در سالن ورزشی بانک تجارت در خیابان فردوسی قرار گذاشتیم. همانجا همدیگر را دیدیم. پرسیدم چکار میکند؟ گفت در کار تحلیل فوتبال است. حقیقتاً برایم عجیب بود؛ اصلاً تحلیل فوتبال یعنی چه؟ یعنی مثل مجید جلالی و مرحوم دکتر حمیدرضـا صدر یک جایی مینشیند و بازی فوتبال را تحلیل میکند؟ همیشه عادت دارم چیزهایی را که درک نمیکنم، قضاوت هم نکنم. بر این عادت اصیلِ وجودی، که احتمالا در همهی ما باشد هم غلبه و از هرگونه نصیحتِ و پند و اندرز خودداری کردم. همین شد که بیشتر با هم گفتگو کردیم. متوجه شدم که بر خلاف آقای صدر که عشق تیمهای انگلیسی و لیورپول بود، کامران به لاجوردیپوشان ایتالیا و زبان و فرهنگ این کشور علاقه داشت. البته طبیعی است، نمیشود فوتبالدوست باشی و از کنار تیم ایتالیـا به سادگی بگذری.
آنچه در آن گفتگوی نسبتاً طولانی، در آن روز زمستانی توجه من را بیش از هر چیز جلب کرد این بود که گفت در حال نوشتن یک کتاب است. حقیقتاً تعجب کردم. کتاب؟ آن هم درباره فوتبال! درباره کتاب صحبت کردیم و ابعاد و حدود و ثغورش. گفت که میخواهد کتاب را به زبان انگلیسی بنویسد. ماجرا برایم جالبتر شد! از این بلندپروازیاش بسیار خوشم آمد و گفتم هر طور که بتوانم کمکش میکنم. حدود چهار پنج سال درگیر این کتاب بود. در خصوص بخشی از محتوای انگلیسی گاهی همفکری داشتیم. آنچه در تمام این دوران برایم جالب بود، خودِ کتاب یا محتوا، یا زبانِ آن نبود. پشتکار بینظیری بود که کامران به خرج میداد و با سرسختی هر مانعی را که در برابرش ایجاد میشد، پشت سر میگذاشت. آخرین مانع هم انتشار کتاب در سایت آمازون بود، که آن را هم پشت سر گذاشت و کتاب را در آمازون منتشر کرد. حالا یوزپلنگهایِ مستطیل سبز در سایت آمازون در دسترس است. این کتاب بیش از آنکه درسی در فوتبال باشد، که البته هست، برای من که کم و بیش در جریان زحمات کامران بودم، نماد پشتکار یک جوان فعال و سختکوش است.