ایام قدیم که خبری از امکاناتِ جدید نبود، عادات و حالاتِ ناشی از بروز و ظهور این امکانات هم وجود نداشت. اما ذاتِ آدمیزاد به گونهای است که در فرارِ نافرجام از نیستی و مرگ، در این دوران کوتاه حیات سعی در جاودانه کردنِ لحظات خوش خود را دارد تا در باقیِ عمر با اندوهیاد ناشی از این لحظات خوش از دست رفته، خوش باشد؛ این حالت آدمی در هر دورهای حالات و شکل مشخص خود را دارد، الان کاربران شبکههای اجتماعی به تولید انبوهِ لحظات به ظاهر خوب خود میکنند و آن را در قالب ژستهای به اصطلاح «همین الان یهویی» در شبکههایی نظیر اینستاگرام منتشر میکنند و تورمِ لحظات خوب در این فضا ایجاد شده است که البته به نظرم وسواسی ناشی از اعتیاد رفتاری به دریافت واکنش مثبت از کسانی است که با آنها در ارتباط هستیم.
همین سی چهل سال پیش اما این امکانات نبود. یک دوربین احتمالا یاشیکا، زنیت، لوبیتل یا کوداک بود و یک حلقه فیلم که ۳۶ تا عکس گنجایش داشت که از این تعداد هم چندتایی خوب از آب در نمیآمد و تعدادی هم در آگراندیسمان عکاسیها میسوخت و در نهایت عکسهایی که چاپ میشدند، واقعا ارزشمند بودند، به طوری که یکی از عادات پسندیده در میان جوانان آن دوران، دزدیدن عکسها از آلبوم دوستان و اقوام و خویشان بود!
لحظات لاکچری آن دوران هم مثل همین حلقههای فیلم کاملا نایاب بود؛ مثلا موز و خربزه و هندوانه مثل امروز به وفور نبود و تعریف میوه، احتمالا در همان سیبهای آبسیاه خلاصه میشد. حالا تصور کنید هم میوههای معمولا کمیاب در بساط باشد، و هم یک دوربین آماده عکاسی! دیگر هیچ تردیدی نبود که همه باید میوه به دست و دهان، آن لحظه را ثبت ابدی کنند! احتمالا شما هم عکسهایی که لحظه ورود غذا و میوه و دیگر خوراکیهای کمیاب را ثبت کردهاند زیاد دیده باشید! عکس زیر هم از همان عکسهای خوب قدیمی خسروشیرین است؛ هم لاکچری است به قول امروزیها، هم خاطرهانگیز و هم به لحاظ فنی ثبت خوبی داشته است.