تنور انتخابـات و حزب مشارکت

تنـور انتخابات مجلس شورای اسلامی سال ۹۰ حسابی داغ بود و هر روز کاندیـدایی به روستـا می‌آمد. بعد از خسروشیرین معمولا از محمـدآباد و گاهی از شاه‌نشیـن هم بازدیـد می‌کردند و چند کلامی با مردم از تریبـون مسجد سخن می‌گفتنـد. در یکی از همین روزهای انتخابات آقای فــرود هم که آن سال نامـزد شده بود […]

ادامه مطلب

وقتی همه چیز سر جای خودش بود

 سربازی شایـد مهم‌ترین دوران زندگی ایـن نسل از جوانانِ خسروشیرین بود. چند سالی از جنگ می‌گذشت و وحشت و هراسِ آن می‌رفت که فراموش شود، وسایط نقلیه شخصی و عمومی هم به اندازه کافی در دسترس بودند تا بتوانند به راحتی میان خسروشیرین و محل خدمت رفت و آمد کنند. فلاکت سربازیِ دوران قبل از […]

ادامه مطلب

آدم‌های قدیــم

آدم‌های قدیم، آدم‌های آیین و سنت بودند و معنای زندگی‌شان در همین اجرای آیین متجلی می‌شد. همه ابعاد زندگی را همین آیین و مناسک نظم می‌دادند. این آیین چنان در بند بند وجود همه رخنه دارد که گویی تئاتری است که قبل از اجرای اصلی، همه بارها متن و اجرا را تمرین کرده باشند! ‍عروسی‌های […]

ادامه مطلب

گَلَه‌بَچَّــه

گَلَه‌بَچَــه که میگفتند ما بودیم که مثل خون در تمام مویرگ‌های خسروشیرین جریان داشتیم. صبح که می‌شد مادران علاوه بر آنکه مرغ و خروس‌ها را از «کُله» به در می‌کردند، ما را هم ناشتایی میدادند و از خانه بیرون میکردند. آنقدر جمعیتمان زیاد بود که در آنِ واحد در چهار پنج جای روستا فوتبال جریان […]

ادامه مطلب